درد دل...
خدایـــــــــــــــــا:
دیدی کلی
بــــــــــــــــاران فرستادی تا لکه ها را از دلم پاک کنی؟
من ک گفته
بودم........
لکـــــــه نیست زخــــــــــــــــــم است!
ﺍﻣـــﺎ ﺗـــﻮ…
ﺑـﻪ ﺣﺴـــﺎﺏ ﺗﻨﻬـــﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﮕـــﺬﺍﺭ ...
خدایـــــــــــــــــا:
دیدی کلی
بــــــــــــــــاران فرستادی تا لکه ها را از دلم پاک کنی؟
من ک گفته
بودم........
لکـــــــه نیست زخــــــــــــــــــم است!
ﺍﻣـــﺎ ﺗـــﻮ…
ﺑـﻪ ﺣﺴـــﺎﺏ ﺗﻨﻬـــﺎﯾﯽ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﮕـــﺬﺍﺭ ...


خداحافظي اتعجب خرابه اي به بار آورده!
نگاه كن...
مدت هاست در تلاشند مرا از زير آوار تنهايي هايم بيرون بكشند
دلشكسته اي كنار پنجره سيگار ميكشيد
خسته بود...
آنقدر خسته بود كه ،
يادش رفت بعد از آخرين پك...
سيگار را به پايين پرت كند،نه خود را...
کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی
وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی
فقط نیم نگاهی میکردی . . .
به تو سپرده بودمش
با هزار و یک امید
و حالا برای هزارو یکمین بار
دلم را می برم
تا شکستگی اش را
گچ بگیرند!


گرگ شده اند اینروزها…
کافی است سر به زیر باشی با بره اشتباهت میگیرند
خیز برمیدارند برای دریدنت…
نه کسی منتظر است…
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه…
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه…
هی تو که گذشتی از من . . .
او هم از تو می گذرد . . .
خسته ام از این مواظب خودت باش ها !
تو اگر نگران من بودی ،
نمیرفتی اگر میماندی ،
با یک نگاه ، با یک نفس مواظبم بودی
پس نگران من نباش برو . . . !
دلت را به هر کسی نسپار
این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند . . .
حرف میزنی اما تلخ ! محبت میکنی ولی سرد !
چه اجباری است دوست داشتن من ؟
عزیزم چه زیبـا اجرا میکنـی
خط به خط تمام گفتــــه هایم را
خواســـته هایم را
هه !!!!!
امـــــا
برای دیگری...!

آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛
از خــــودش .. از عشـــق ..
کــه حـــالا بــه جـــای دلبستن ، یــــخ بستــه ام!
آهــــای !!!
روی احســاســم پــا نگذاریــد ..
لیـــز می خوریــد .!.
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!
بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...
بیا تا دل کوچــــــــــکم را
خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!
خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..
که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!
بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن...
که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!
خدایـــا کمـــک کـــن :
که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد...
کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش...
مبـــادا بمیـــرد...!!!
خــــدایــا دلــــــم را
که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت...
اگر چه شــــــکســــــته!!!
شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!

چي شد كه سيگاري شدي؟
يه شب بارون ميومد... خيلي تنها بودم...!!!
چي شد كه ترك كردي؟
يه شب بارون ميومد... ديگه تنها نبودم...!!!
چي شد الكلي شدي و سيگارو دوباره شروع كردي؟
يه شب بارون ميومد... دوباره تنها شدم...!!!
چي شد آوردنت اينجا،بستريت كردن؟
يه شب بارون ميومد... خيلي تنها بودم... تو خيابون ديدمش...
اون تنها نبود...!!!!!!!!

شب ها خوابم نمی برد…
از درد ضربات شلاق خاطراتت روی قلبـــــم
بی انصاف…
محکم زدی ،
جایش مانده است…
دیـــروز ، همیـــن حوالـــی
زلـــزله ای آمــد…
حـالا همـه حـالـمــ را می پـرسند !!!
بـی خـبـر از اینـ ـکـه ” مــن”
بـه ایـن لـرزیـدنـهـا
سالهـاسـتــ کـه عـادتـــ کـرده امـــ…
بـه لـرزشـهای شـدید شـانه هایـمــــ
و تـرکــــهای عمــیــق قــلــبــمـــ…
امـّـا هنـوز ” خـــوبــم !!! “